۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه



گروتسک ( 24 )

بیشتر کوه ِ یخ در زیر آب 
و راز آدمی درابهام فرو رفته است
در آگاهی جهان
ما نا خودآگاهی بیش نیستیم
که از غریزه ی زمین
به هستی پرتاب شده ایم
تا در خوفناک ترین ِ معناها تعریف شویم.

هیچ مگسی برای زیستن ثبت نام نمی کند
تلاش برای ابدیت بیهوده است
تفسیر حیات در قلمرو مردگان دفن شده است.
اندیشه ی سبز ِ جنگل
با یک چوب کبریت خاکستر می شود.
یک ظهر ِ آفتاب، زمستان را آب می کند.

استعداد ِ باد در غارت
و زمین در رویاندن است
شیره ی عشق ازگیاه تراوش می کند
و آدمی کودکیست همیشه تشنه.
آفتاب می خشکاند.
باد غارت می کند
و زمین دوباره می رویاند
وگیاه می تراود
و کودکی دوباره تشنه میشود...

هژبر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر