هژبرمیرتیموری
صفحات
صفحهٔ اصلی
پاره متن های کوتاه
غیر موزون
داستان وحشی
شوهر ایدآل
آلبوم خیال
بومی سروده ها
مجموعه قصه سیکل
ترجمه
کوهدشت نامه
مجسمه ها
نقاشی
بودن یا نبودن
پاره متن ها
رمان - ونوسی در غبار
۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه
-روزها
روزهایت را بتکان
چقدر بیخودی
ازپنجره هایت می ریزد.
درگلدانهای فردایی
که ازچشمانت آویخته اند
نه جوانه امیدی
وحشت است که میروید
وحشت
ترس
واندکی ابهام .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر