۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه



فصل بهار 
درهمه جا شایع نیست
جهان 
توانائی اش را برای 
حفظ انسانیت از دست داده است
و خاک دیگر طبیعت آدمی را
بارور نمی کند.

در امتداد ِ افقی منجمد
مردی تنومند
رؤیاهای هزار ساله اش را
غرق می کند

بر آب بنویسید
زیبایی در حال غرق شده است
عشق
انتخاب نیست
ما از اختلاف جهان
در زمان پرتاب شده ایم
تا در تیزی معتبرترین دندانها که از آن گرگ است
شیرین ترین رویاها یمان را بجویم.

برگ افتخارخود را از اصل و نسب
به برگی دیگر رسانده است
و انسان
رنجهایش را...


هژبر


__________________________________________




دم ِ در ِ هر کوچه
هزینه ی باد را باید پرداخت
برای زنده ماندن
این همه دلداری و وعده
این همه قرارداد و امضاء و تعهد
این همه سکوت
و
ترس ِ مبهم  و گیج کننده
معصومیت هزینه دارد.

عشق ابهام یک جادو است
که  در حادثه ی دو نگاه اتفاق می افتد
عاشقی را
میخ ها برصلیب تعیین می کنند
کسی که به مرگ فکر می کند. صلح را فراموش کرده است
زمان سرکش
و
دنیا نا امن شده است
آغوشت را بگشا...



هژبر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر