۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه





- غزل پست مدرن یا هیاهوی بی اساس -


این روزها در گوشه و کنار می شنویم که غزل سرایانی از غزل مدرن و پست مدرن دم میزنند،اینان با برگزاری محافل و سمینارها وجلسات و انتشارات متعدد ِمقالات و مصاحبه های ساختگی و دوستانه که به یمن تکنولوژی مدرن ِ (اینترنت) و یا در روزنامه های دولتی و غیر دولتی.به پریائی جلسات ِ درس و کنفرانسهای باصطلاح ادبی و با استفاده و سوء استفاده از نام های آشنای ادبی به صدور و موجه سازی این ادعای بی پایه و اساس که ثمری جر انحراف قشر جوان را ندارد می پردازند. اینان بدون آن‌که به این نکته ی مهم توجه کرده باشندکه غزل صرفا یک پاره متنی بیش نیست. و غزل یا هر شکل دیگری از به اصطلاح شعر عروضی، بخاطر ساختار خاص اش بدون شک در سلطه ی انواع جبر، یکدستی و تمرکز ساختاری است. که خارج از این سلطه این نوع پاره متن ها ( غزل، رباعی، مثنوی، دوبیتی، و... ) نمی توانند وجود داشته باشند. شعر عروضی یکپارچه، همان‌قدر قاعده مند و ساختارگراست که شعر نیمایی و سپید. درحالی که یک متن پست مدرن مجموعه ایست با کثرت ساختاری که در آن عناصر متفاوت با حفظ استقلال و ویژگیهای خویش در یک هم نشینی مسالمت آمیز درکنار دیگر گونه ها ی نوشتاری ظاهر می شوند. هر گونه بازی با غزل اگر چه می تواند با بکار گیری وازگان نو و مدرن و حتا جایگزینی عدد بجای حروف و واژه در آن ؛ غزل را از یکدستی خارج نمود ولی غزل و یا هر شعر کلاسیک با وِیزگیهای قراردادیش وجود دارد. و به اصطلاح شعر کلاسیک به تنهائی بستر مناسبی برای بازی های زبانی نیست و نمیتواند به تنهایی یک متن پست مدرن را نمایندگی کند. چرا که در متن پست مدرن یکدستی وجود ندارد و تک صدائی معنایی ندارد. متن پست مدرن رنگین کمانی از صداهای متفاوت است.و مانع در آن حضور ندارد. متن پست مدرن بیان کننده ی نظریات قطعی مؤلف اش نیست و روایت نمی کند وبه " دیگریت " توجه دارد . اما غزل صدای سلطه گر گوینده است. روایت گر است. بیا ن کننده حالات ِ گوینده است. متن پست مدرن ارکستری است از سازهای مختلف و غزل تنها تکنوازاست. در متن پست مدرن ساختار واحد و طبقه بندی شده ای وجود ندارد اما در غزل ساختار و قواعد 
، ساختمان آنرا شکل میدهند. همان سطله و اجباری که باید غزل از آن پیروی کند تا غزل بشود ، او را با تعریف پست مدرن بیگانه می کند و در تضاد قرار میدهد. غزل پاره متنی با قالبی تغییر نا پذیر درعروض کلاسیک ماست. اما متن پست مدرن محصول ِ مشارکت در زمان و زبان امروز است. یک غزل یا یک شعر کلاسیک، نیمائی، سپید و.. می توانند امروز بعنوان یکی از عناصر درون یک متن پست مدرن ادامه حیات بیابند و درکنار دیگر سبک ها وعناصر ِ نوشتاری ، حضور داشته باشند. کاری که فروغ با نبوغ استثنائی اش در کتاب تولدی دیگر کرد.. شعر کلاسیک در هر نوعش به تنهائی نمی تواند پست مدرن باشد. غزل و شعر کلاسیک تمرکز گرا است .متن پست مدرن تمرکز گریز است. غزل و شعر کلاسیک ، قالب و شکلی مطلق دارد وبه دنبال روایت گری ومعنایی مشخص ، ولی متن پست مدرن بدنبال تکثرمعنا است و روایت گریز. غزل جبر گرا است و پست مدرن جبر زدا.غزل استبداد را به همراه دارد متن پست مدرن آزادگی را.اینجا بحث من بر آن نیست که کدام بهتر است و کدام بدتر. بلکه صرفا اشاره ای به بی اساس بودن این مدعای غزل گویان ِ پست مدرن است که در تناقض با تعریف و اساس پست مدرن است. چرا که تا زمانیکه پای جبر و سلطه و تمرکز در میان باشد، شعر کلاسیک درحیطۀ قواعدِ و قوانین کلاسیک و کهن خود باقی‌میماند، از این‌روست که چنین شعری (عروضی، نیمایی، سپید) نمی‌تواند در فضای قرن بیست و یکمی به تنهائی و با حفظ ارزش‌های ساختارگرایانه به سوی جذب تازه‌گی‌هابرود و خود را تازه کند

به قول استاد ناصر نجفی:
(در دوران کنونی مرز میان تصویر یا وانموده و واقعیت در معرض ِانفجار درونی قرار می گیرد . در واقع معناها و پیام ها در هم می آمیزند و سیاست وسرگرمی و تبلیغات و جریان اطلاعات ، همگی به یک واحد تبدیل می شوند. دیگر بنیاد و ساختار ِمحکمی در زبان و جامعه و فرهنگ باقی نمی ماند. گستره ی اصلی ی جهان در سیلان ِرویدادها و اتفاقات خلاصه می شود و مرز ِمیان ِ فلسفه و جامعه شناسی و نظریه ی سیاسی ، از میان می رود. آنچه باقی می ماند منظومه ی شناور ِنشانه ها و رمزها و انگاره ها و وانموده ها است.
به نظر من ، دراین جاست که دیگر نمی شود با نوشتن ِ چند "پاره متن " به شکل ِ غزل ، یا دو بیتی و رباعی و ...
ویاگونه های نوشتاری ی دیگر به شکل ِ چیزی به نام ِ غزل کلاسیک یا به اصطلاح پست مدرن
ویا تولید ِ پاره متن هایی تک ساختاری و یکه سخنی ، باعنوان ِ شعر ِ نیمایی وپسانیمایی ی موجود
وارد ِ عرصه های پهناورورنگارنگ ِ هنر ِ نوشتاری شد ، " آن هم نوشتاری ، که در خورواندازه های
،افق ِانتظارات وعصر ِدانایی ی ِ امروزین ِ ماباشد
به گمان ِ من ، روز به روز مشکل تر خواهد شد .دیگرنمی توان باورکرد که با تکرار ِسرمشق هاوقطعیت ها و تعریف های مستبدانه ی
گذشته ، بتوانیم درعرصه های مختلف ِ نوشتار ومهلکه های زبانی ی امروزین ِ"جهان ِ متن " ، حضوری متفاوت و 
مطرح داشته باشیم )


هژبرمیرتیموری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر